نظر امیرالمومنین(ع) در مورد خلفا در نهج البلاغه
سخنان اميرالمومنين در مورد ابو بكر و عمر و عثمان ، خلفاي غاصب حق اميرالمومنين حيدر كرار .
نهج البلاغه خطبه 2 : بذر نافرماني و انحراف پاشيدند و اب فريب پاي آن ريختند و بد بختي و سقوط درو كردند .
نظر امیرالمومنین(ع) در مورد خلفا در نهج البلاغه
نهج البلاغه خطبه 2 : بذر نافرماني و انحراف پاشيدند و اب فريب پاي آن ريختند و بد بختي و سقوط درو كردند .
نهج البلاغه خطبه 150 : وقتي كه خداوند متعال پيامبر صلي الله عليه واله را از دنيا برد ، گروهي به دوران جاهليت بازگشتند . راه هاي باطل ، انها را هلاك كرد و بر اراء نادست تكيه كردند و به بيگانگان پيوستند و از سبب و و وسيله اي ( اهل بيت پيامبر ) كه مامور به مودت و دوستي با ان بودند جداشدند . ساختمان دين را از اساسش و بنيادش انتقال دادند و ان را در غير جاي خود بنا كردند . انان معادن هر خطايي هستند و هر كسي در وادي گمراهي قدم گذاشت از درهاي انها وارد شد . غوطه ور در درياي حيرت و غرق در جهالت و گمراهي بودند . روش فرعونيان را پيش گرفتند و از اخرت دل بريدند و به دنيا دل بستند و پيوند خود را با دين بريده از ان جدا شدند ...
سخن اميرالمومنين(ع) علیه السلام در مورد عثمان
سخن اميرالمومنين(ع)علیه السلام در مورد عثمان :
( خطبه نوراني شقشقيه نهج البلاغه ) خطبه 3 :
عمر امر حكومت را به شورايي سپرد كه به گمانش من هم ( با اين منزلت خدايي )يكي از انانم . خداوندا چه شورايي !! من در چه زمان در برابر اولين انها در برتري و شايستگي مورد شك بودم كه امروز همپايه اين شورا قرار گيرم ؟ولي (به خاطر احقاق حق ) در فراز و نشيب شورا با انها هماهنگ شدم . در انجا يكي به خاطر كينه اش به من راي نداد و ديگري براي بيعت ، به دامادش تمايل كرد .
تا اينكه سومي به حكومت رسيد كه برنامه اي جز انباشتن شكم و تخليه آن نداشت و دودمان پدري او ( بني اميه ) به همراهي او برخواستند و مثل شتري كه گياه تازه بهار را با ولع مي خورد به غارت بيت المال دست زدند و اعمالش كار او را تمام ساخت و شكمبارگي سرنگونش ساخت .
نظر امیرالمومنین(ع) در مورد عمر
سخن اميرالمومنين(ع) علیه السلام در مود عمر :
( خطبه نوراني شقشقيه نهج البلاغه ) خطبه 3 :
نوبت اولي سپري شد و خلافت را پس از خود به پسر خطاب واگذارد . شگفتا اولي با اينكه در زمان حياتش ميخواست حكومت را واگذار كند ولي براي بعد از خود عقد خلافت را به ديگري ( عمر ) بست . اين دو ( ابوبكر و عمر ) چه سخت هر كدام به يكي از دو پستان حكومت چسبيده اند و حكومت را به فضايي خشن كشانيدند . حكومت بعد از ابوبكر به كسي رسيد كه كلامش درشت و تند و همراهي با او دشوار ، لغزش هايش فراوان و معذرت خواهيش زياد بود . بودن با حكومت او كسي را ميماند كه بر شتر چموش سوار است كه اگر مهارش را بكشي بيني اش زخم شود و اگر راهايش كني خود وراكب را به هلاكت اندازد . به خدا قسم امت در زمان او دچار اشتباه و نا ارامي و تلون مزاج و انحراف از راه خدا شدند . ان مدت طولاني را هم صبر كردم و بار سنگين هر بلايي را به دوش كشيدم تا زمان او هم سپري شد .
نظر امیرالمومنین (ع) در مورد ابوبکر
اميرالمومنين (ع) عليه السلام در خطبه سوم نهج البلاغه معروف به خطبه شقشقيه در مورد هر سه نفر ( ابو بكر و عمر وعثمان ) سخناني بسيار قابل تامل فرموده.
در مورد ابو بكر .
مولانا اميرالمومنين صلوات الله و سلامه عليه در خطبه 3 نهج البلاغه ميفرمايد : :
به خدا قسم ابن ابي قحافه ( لقب ابو بكر در زمان جاهليت )جامه خلافت را پوشيد .{{ قبل از اينكه ادامه سخن اميرالمومنين رو بگم يه نكته جالب از همين كلمه "" ابن ابي قحافه "" بگم . خداوند متعال در سوره الحجرات ايه 11 ميفرمايد : لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ
با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسى پس از ايمان نام كفرآميز بگذاريد . خداوند در اينجا ميفرمايد القاب دوران جاهليت افراد رو بعد از ايمان اوردن اونها بر اونها نگذاريد . خب اميرالمومنين صلوات اله عليه خليفه اول رو با همون لقب دوران جاهليتش خطاب كرد . كمترين نتيجه اين لقب اينه كه ابو بكر ( ابن ابي قحافه ) ايمان نداشت .}}}
از خلافت چشم پوشيدم و عميقا انديشه كردم كه با دست بريده و بدون ياور بجنگم و حق خود را بگيرم يا ان عرصه گاه كور را تحمل كنم . فضايي كه پيران را فرسوده ، كم سالان را پير ميكند و مومن دچار مشقت ميشود تا اينكه بميرد . ديدم كه صبر در اين امر عاقلانه تر است پس صبر كردم در حالي كه گويي در چشمانم خار بود و در گلويم استخوان . ( كنايه از شدت وخامت اوضاع ) مي ديم كه ميراثم به غارت ميرود .
خودتان قضاوت کنید حق با کیست؟.....
منبع:وبلاگ خشت اول-dinvaimaan.blogfa.com